چگونه سختترین تصمیمات زندگی را بگیریم؟

زمانی که با موردی روبه رو میشوید که باید تصمیم بزرگی برای آن بگیرید چه میکنید؟ آیا به سراغ راهی میروید که باعث میشود به صورت معمولی نیازهای همه را برآورده سازد؟ آیا نیازهایتان را به خاطر دیگران قربانی میکنید؟ آیا به صورت شانسی و تصادفی راهی را انتخاب میکنید که باعث میشود تنها به بهترینها امیدوار باشید؟ آیا اگر مطمئن هم نباشید به سراغ انتخاب منطقیترین راه میروید؟ میخواهیم در ادامه روشهایی را بیان کنیم تا بدانید چگونه سختترین تصمیمات زندگی را بگیرید و از این معضل بزرگ خارج شوید.
نکاتی تضمین شده در گرفتن تصمیمات در زندگی
زندگی از انتخابهای نامحدودی تشکیل شده است. اکثر تصمیمگیریها، مانند این که مروز برای ناهار چه میخورید بسیار کم تاثیرگذار است. اما تصمیمگیریهای بزرگ که میتوانند زندگی شما را برای همیشه تغییر دهند بسیار سخت هستند. روشهای تصمیمگیری بسیار است. شما باید به گونهای شجاع و با اعتماد به نفس به بررسی انتخابهای خود پرداخته و تصمیم بگیرید تا به مسیری عالی برسید که مملو از امکانات و موارد مفید است. به جای تعلل کردن و تصمیمگیریهای اشتباه بهتر است گزینههای خود را وزن کنید و به بهترین بپردازید. هر تصمیمی که در روزهای خود میگیریم واقعیت فعلی ما را شکل میدهد. این شخصیت ما را به عنوان یک فرد شکل میدهد. زیرا ما به طور ناخودآگاه با تصمیماتی که میگیریم آنها را دنبال میکنیم. اگر تا به حال با تصمیمات نادرست از زندگی خود ناراضی بودید، در ادامه با ما باشید تا با روشهایی خاص بتوانید تلاشی برای تغییر تصمیمات و پیروزی در زندگی داشته باشید.

روش شماره ۱: روش سریع حرکت به جلو
اولین مورد روش سریع حرکت به جلو است. در این مورد ذهن خود را به سمت آینده متمایل میکنید. همان آیندهای که با حرکت سریع خود را در آن میبینید. همان جایی که از آن نقطه زندگی تصمیمات خود را دیده و به آن فکر میکنید.
چگونگی این روش
- تصمیمی را که اکنون با آن روبرو هستید در نظر بگیرید. این میتواند یک تصمیم کوچک یا بزرگ باشد. میتواند در مورد دوستان، زندگی عاشقانه، شغلی، بیزینس، سلامتی و غیره باشد.
- با توجه به این تصمیم گزینههای اصلی که در نظر دارید چیست؟ آنها را یادداشت کنید.
اکنون که دو مرحله بالا تمام شد، مراحل زیر را انجام دهید.
- از نظر ذهنی سریع به یک سال آینده میرویم.
- زندگی شما در هر گزینه چگونه خواهد بود؟ تا حد امکان دقیق باشید.
- میخواهید کدام یک را برای آینده انتخاب کنید و چرا؟
(در صورت تمایل، تمرین را با دو بازه زمانی متفاوت دیگر انجام دهید: (ب) سه سال (ج) پنج سال. شما باید همان جواب را بگیرید. اگر اینطور نیست، سعی کنید دلیل آن را بفهمید.)
مثال شماره ۱: ترک شغل خود حال یا بعدا؟
بزرگترین تصمیمی که باید تا اواسط ۲۰ سالگی اتخاذ کنم این بود که (الف) فورا شغل حال خود را ترک کنم تا اشتیاق خود را دنبال کنم و با پیدا کردن شغل رویایی خود به دیگران کمک کنم تا رشد کنند یا (ب) حال شغل خود را ترک نکرده و چند سال دیگر کار کنم تا پس انداز بیشتری داشته باشم. گزینه اول بیشتر من را راضی میکرد. زیرا، بلافاصله خواهم توانست به سمت علاقههای خود بروم. اما، گزینه دوم نیز با توجه به وضعیت مالی میتوانست به من آرامش ذهنی بدهد. زیرا انتظار نداشتم درآمدی در مرحله اولیه کسب و کار خود داشته باشم.
در ابتدا من قادر به تصمیمگیری نبودم. زیرا، هر دو گزینه جوانب مثبت و منفی خود را داشتند. هرکدام میتوانست به من کمک کند تا به خواستههایم برسم. اما، زمانی به یک سال آینده خود نگاه کردم توانستم فورا تصمیم خود را بگیرم.” کار خود را ترک کنم و به دنبال علاقههایم بروم” در این تصمیم شک و تردیدی وجود نداشت.
دلیل تصمیمم این بود که اگر به دنبال علایق خود بروم، بعد از یک سال، دو سال یا حتی سه سال پیشرفت کمی داشته باشم باز بهتر از ماندن در شغل فعلیم بود. این که یک روز هم در شغل فعلی خود بمانم به معنی تاخیر در رسیدن به شور و شوق خودم بود تا به رویاهایم برسم.
با نگاه کردن به آینده توانستم تصمیم خود را بگیرم و از وضعیت فعلی رها شوم تا تصمیم را آگاهانهتر ارزیابی کنم. چیزی که از یک بازه زمانی سه یا شش ماه مهم به نظر میرسد ممکن است از یک بازه یک، سه تا پنج ساله اهمیت خود را از دست بدهد. من توانستم مواردی را ببینم که مهمتر و با اهمیت بیشتری هستند. زیرا، ممکن است برخی از موارد در یک بازه زمانی کوتاه مهم باشند، ولی در طولانی مدت آن اهمیت را نداشته باشند.
روش شماره ۲: روش چشمانداز ایدهآل
آلبرت اینیشتین میگوید: “هیچ مشکلی را نمیتوان از همان سطحی که آن را ایجاد کرده است حل کرد.” اگر میخواهید مشکل فعلی خود را برطرف کنید، به ذهنیتی متفاوت از فردی که به چشمانداز ایدهآل شما دست پیدا کرده است. این همان چیزی است که من آن را روش چشمانداز ایده آل مینامم.
چگونگی این روش
تصمیمی را که اکنون با آن روبرو هستید در نظر بگیرید. (میتوانید از همان تصمیم از تمرین قبلی استفاده کنید.)
- با توجه به این بخش از زندگی، به فکر چشمانداز ایده آل خود در این جنبه از زندگی بیاندیشید.
- تصور کنید همین حالا در موقعیت ایده آل خود زندگی میکنید. شما در این سناریو چه خواهید کرد؟
مثال شماره ۲: سرمایه گذاری شخصی را شروع کنم یا به سرمایه گذاری شراکتی بپردازم؟
بیایید بگوییم دوست شما تجارت جدیدی را شروع کرده و او از شما دعوت میکند تا به عنوان شریک به او بپیوندید. با این حال، شما در این زمان در حال وسط راه شروع کسب و کار خود هستید. این ایدهای است که شما بسیار علاقهمند به آن هستید و مدتهاست که قصد انجام آن را دارید. اگر هم هر دو را انتخاب کنید زمان زیادی از شما خواهد گرفت و مدیریت هر دو به صورت همزمان بسیار مشکل است.
شما روش چشمانداز ایدهآل را برای شغل خود انتخاب میکنید. همانطور که معلوم است، چشم انداز شما این است که اشتیاق و علایقی که دارید را به حرفه خود تبدیل کنید. شما میخواهید که کسب و کارتان در صنعت خود مشهور باشد. همچنین میخواهید هر ماه درآمد قابل توجهی از مشاغل خود کسب کنید، که این یک نتیجه طبیعی خوب بودن در کارهایی است که انجام میدهید.
پس در صورت داشتن چشمانداز ایدهآل در کار خود معلوم است که درخواست شراکت دوست خود را قبول نکرده و روی کارتان تمرکز میکنید. اگر در این زمان فرصت همکاری با دوستتان برایتان وسوسهانگیز باشد باید از رویا و تحقق خود منصرف شوید. شما میدانید که موفقیت، فرصتهای یادگیری و شبکههای کاری همه چیزهایی هستند که با نشان دادن راه موجب موفقیت در کسب و کار زندگی شما خواهد شد.

روش شماره ۳: روش قلب
روش آخر، روش قلب، به چیزی اشاره دارد که هسته اصلی ما یعنی قلب ما است. شما میتوانید در مواردی به صدای درونی خود گوش دهید.
چگونگی این روش
- تصمیمی را که اکنون با آن روبرو هستید در نظر بگیرید. (می توانید از وضعیت مشابه تمرین قبلی استفاده کنید.)
- اکنون چشمهای خود را ببندید. ذهن خود را پاک کنید. به چیزی جز این تصمیم خاص فکر نکنید.
- به قلب خود گوش کنید. قلب شما چه میگوید؟ چه چیزی به سمت آن جاذبه دارد؟ این جواب شماست
مثال شماره ۳: با دوستی که به شما خیانت کرده است دوباره وصل شوید؟
بیایید بگوییم که شما یک دوست B دارید که قبلا به شما خیانت کرده است. شما نتوانستهاید او را برای مسائلی که پیش آمده است ببخشید. به همین دلیل، شما هر دو راهتان جدا شده است. حال در موقعیتی هستید که دوستتان میخواهد دوباره با شما باشد. ولی، شما با نادیده گرفتنش قادر به بخشیدن او نیستید.
اخیرا، موضوعی پیش آمد که به دلیل سوابق و مهارت او در موضوع، به کمکش احتیاج دارید. دو راه دارید تا بتوانید با انجام دادن با او دوباره رابطه داشته باشید یا دوباره با او ارتباط برقرار کنید یا در جایی دیگر به دنبال شخصی دیگر برای کمک باشید. لازم نیست شما حتما با او ارتباط برقرار کنید زیرا افراد دیگری نیز وجود دارند که میتوانید به آنها نزدیک شوید و کمک بخواهید. بعلاوه این بسیار دشوار خواهد بود که بعد از این همه سال دوباره با او صحبت کنید و رابطه داشته باشید. همچنین شما به خاطر موضوع پیش آمده تمایلی به دیدن او ندارید.پس اینکه به دنبال فرد دیگری باشید منطقیتر است
اگر در این زمان به ندای درونی خود و قلبتان گوش دهید خواهید شنید که میخواهد شما او را ببخشید و با او ارتباط داشته باشید. هرچه به قلب خود گوش میدهید، به شما میگوید این نارضایتی را پشت سر خود بگذارید و به او برسید. نه به این دلیل که شما به کمک او احتیاج دارید، بلکه به خاطر این که نگه داشتن کینه و نارضایتی بسیار احمقانه است و اگر این کینه را ادامه دهید به کسی جز خود آسیب نمیرسانید. او قبلا گام اول را برداشته و به سمتتان آمده است و شما از او روی برگرداندهاید.
قلب شما همچنین میگوید که ارتباطات شما با دیگران در زندگی از هر انگیزه و برنامهای که ممکن است داشته باشید اهمیت بیشتری دارد. عشق ورزیدن و نداشتن نفرت و ترس، کلید زندگی شاد است.
شما میتوانید به زندگی روزمره خود بپردازید، طوری که گویی هیچکدام از اینها به شما ربطی ندارد. اما این واقعیت را که هنوز نسبت به او خشمگین هستید، انکار نمیکند. این ناراحتی و خشمگین بودن تنها به روح شما آسیب میرساند و شما را به سمت پایین میکشد. او را ببخشید و دوباره با او ارتباط برقرار کنید. نه بخاطر او، بلکه برای خود و نجات روح خودتان او را همانطور که خودتان را دوست دارید دوست داشته باشید. این فرد را با عینک بدبینی مشاهده نکنید و در عوض، فرصتی تازه به او بدهید.
نتیجه
بعضی اوقات، ممکن است پاسخی را که دوست ندارید از این سه روش دریافت کنید. ممکن است جواب چیزی نباشد که شما در حال حاضر میخواهید و دلتان میخواهد. زمانهایی وجود دارد که از این روشها جوابهایی را میگیرید که دوست ندارید. ولی، اینکه شما دوست نداشته باشید کاری را انجام دهید باعث تغییر حقیقت نخواهد شد که موارد و حقیقتهایی زیادی در این پاسخ پنهان شده است.
از تجربه دریافتم که فقط وقتی با تفکر و آغوش باز حقیقت را میپذیرم قادر به حل مشکلاتم هستم. به یاد داشته باشید، فکر نادرست منجر به پیدا کردن راه حلهای معیوب میشود تا مشکلات ما را دائمی کند. برای حل مشکلات ما باید از جای دیگری به آنها نزدیک شویم.
شاید نکته نهایی که می خواهم اضافه کنم این است که وقتی نوبت به تصمیمگیری در مورد زندگی میرسد، نباید آنها را بر اساس آنچه در شرایط فعلی بهترین است انتخاب کرد و باید به خواستههای واقعی اندیشید. از سه روش برای فهمیدن آنچه واقعا میخواهید استفاده کنید و سپس راهی برای رسیدن به خواسته خود پیدا کنید. فراموش نکنید دلایلتان برای انجام کارها از چگونگی انجام آنها مهمتر است.
امیدوارم این مقاله برایتان مفید واقع شده باشد.تصمیم شما بستگی به خودتان دارد. تصمیمگیری هرگز آسان نیست، اما وقتی با ذهنمان آینده را تصور کنیم سادهتر خواهد بود.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.