شماره یک بودن ، چرا شما در زندگی و کسب و کار شماره یک نیستید؟!
شماره یک بودن در زندگی و یا در محل کار از جمله دغدغه های خیلی از افراد است. اگر شماره یک نیستید، به خاطر این است که برنامه ریزی نشده اید که این طور باشید!
شماره یک بودن ، چرا شما در زندگی و کسب و کار شماره یک نیستید؟!
چرا؟؟؟
چون اگر طوری برنامه ریزی کرده بودید که شماره یک باشید شماره یک می شدید. بیایید نگاهی به برنامه ریزی هایمان بیاندازیم:
نمی توانم شماره یک باشم، چون خیلی کوتاهم، خیلی درازم، خیلی لاغرم، خیلی چاق ام، صدایم خیلی بلند است، صدایم خیلی آرام است، خیلی خجالتی ام، خیلی فقیرم، خیلی زشتم، خیلی خوشگلم، خیلی خوش تیپم، خیلی پولدارم، هیچ کسی از من خوشش نمی آید و …
این هم بهانه ای که خیلی ها از آن استفاده می کنند:
اگر سعی کنم خودم را برای شماره یک شدن برنامه ریزی کنم، فقط خودم را نا امید می کنم، چه کسی این رفتار را با خودش می کند؟
خب. بیاید از اول شروع کنیم. چرا خودتان را طوری برنامه ریزی نکنید که در قلب تان شماره یک باشید؟!
اگر در قلب تان شماره یک نباشید، در هیچ جا شماره یک نخواهید بود. به همین سادگی! اگر در قلب تان شماره اول نباشید، فرسنگ ها دور از درِ فرصت ها و امکانات تان ایستاده اید. با شانه هایی خمیده، سری پایین افکنده و صورتی اخمو. آن هم در صورتی که از نظر ذهنی پر از بهانه و توجیه هستید.
به من کار نمی دهند، از من خوش شان نمی آید، توجهی به من نمی کنند، چون …
حالا اگر از زاویه ای دیگر به مسئله نگاه کنیم:
شما در آستانه درِ فرصت ها و امکانات تان ایستاده اید، با شانه هایی رو به عقب، سری رو به بالا و لبخند بر لب. کلمات درون سر تان این است:
من شانس بزرگی در این قضیه دارم. از کاری که می کنم، خوشم می آید. خوشحالم. احمقانه است که به من کار ندهند و از من خوششان نیاید و به من توجه نکنند، چه کسی بهتر از من؟
قرار است این چیز ها را به خودم بدهم: …
علی رغم هر اتفاقی که بی افتد همواره خوشحالم. خوش بختب و شادی در ذهن شروع می شود.
این حرف ها را جلوی آینه تکرار کنید، یا حرف هایی مشابه این ها را، تا این که کاملاً با خودتان خوشحال شوید، تا اینکه برای آن چه که زندگی می خواهد، برای تان بیاورد، کاملاً آماده شوید. آماده برای نگریستن به ورای بحران فعلی.
آگاه باشید که شما در قلب تان می دانید که شماره یک هستید. لبخند زدن به خود را تمرین کنید، لبخندی همراه با عشق، شفقت، همدردی، درک و شادی.
این کار کمک تان خواهد کرد تا به یاد داشته باشید، مادامی که شماره اول هستید، این امر دیگران را شماره دو نمی کند.
اگر کماکان الگو های قدیمی به سراغ تان آمدند:
“خیلی وتاه ام، خیلی درازم، خیلی لاغرم، خیلی چاق ام، صدای م خیلی بلند است، صدایم خیلی آرام است، خیلی خجالتی ام، خیلی فقیرم، خیلی زشتم، خیلی خوشگلم، خیلی خوش تیپم، خیلی پول دارم، هیچ کس از من خوشش نمی آید، و …”
برای هر کدام جواب هایی بنویسید و در آخر هر کدام از جواب ها هم بنویسید: اما می توانم تلاش کنم، بالاخره هر چه باشد، من در قلبم شماره یک ام. البته مطمئن شوید که موقع گفتن این جملات لبخند به لب دارید.
نکته: با استفاده از راه کار هایی که در زیر آمده قدرت رها سازی را فرا گیرید.
قدرت رها سازی
آیا شما قدرت رها سازی داری؟ آیا پدر هستید یا رئیس یا فردی مسئول چند نفر؟
آیا از این که در پایان گفت و گویی بگویید: اگر آن کاری را که من می گویم نکنی، پشیمان می شوی، متنفرید؟ شاید هم این جمله را به زبان نمی آورید ولی به آن فکر می کنید.
آیا به شخصی می گویید که کاری را انجام دهد و او هم آن کار را انجام نمی دهد و … و شما از کوره در می روید؟ آیا به خود تان می گوییدک می دانستم این اتفاق می افتد؟
چطور است در چنین لحظاتی قدرت رها سازی را بیاموزید؟ بالاخره هر چه باشد، اگر کاملا مطمئن اید که آن ها در هر حال واقعاً نمی خواهند، آن کار را انجام دهند -از آن جایی که می دانستید که این اتفاق می افتد- حداقل به شان این انتخاب را بدهید که مطابق با پیش بینی شما واکنش نشان ندهند.
بیایید این کار را به صورت ذهنی تمرین و تکرار کنید. در ذهن تان این نمایش نامه را مرور کنید: دارید از فرط عصبانیت می ترکید، چون به کسی می گویید کاری را انجام دهد و می دانیدکه انجام نمی دهد.
چه کسی در این نمایشنامه در مرکز قدرت است؟ مطمئناً شما که نیستید. خب بیایید در این مورد کاری انجام دهیم.
جلوب آینه بایستید. این کلمات را تکرار و تمرین کنید، کلماتی که می توانند زندگی شما را متحول کنند:
“یا اینکه نه”
بله همین شبه جمله را بار ها و بار ها تکرار کنید، تا اینکه جزئی از وجودتان شوند. حالا به موقعیتی فکر کنید که ناراحت و آشفته تان می کند. اگر گفته بودید: یا اینکه نه، چه اتفاقی می افتاد؟
این هم یک مثال:
دلم می خواهد تا فردا عصر … . یا اینکه نه.
احساس می کنید که فشار کمتر شده؟ یا این که نه مثل یک سوپاپ فرار است! بگویید، یا ای که نه، چه بلند فریاد بزنید یا اینکه در ذهن بگویید و احساس کنید که فشار از بین رفته است.
بیایید نگاهی به آن بیاندازیم. شما به کسانی دستور کار دادید و فوراً تضاد را از طرف شان احساس کردید. اگر تضادی وجود دارد، باید با صدای بلند بگویید: “یا اینکه نه”، منظور این است که به جای دستور به آن ها فرصت بدهید.
و بعد رها کنید. حالا نتیجه چه خواهد شد؟ اگر آن ها کار را انجام ندهند، چه؟ خب بیایید این طوری به قضیه نگاه کنیم. قبلاً که انجام نمی داند چه اتفاقی می افتاد؟
دریافته ایم که وقتی که به مردم حق انتخاب داده می شود، بهتر و زودتر جواب می دهند. اگر از آن دسته آدم های کنترل کننده هستید، این کار خیلی به درد شما می خورد.
قدرت رها سازی تقریباً در هر جایی مثل یک “باید” است. چرا؟
خیلی ساده است، چون اگر بیش از حد توجه و دقت کنید، همه چیز را از دست می دهید، شما کسی هستید که فشار و اضطراب و … را احساس می کنید. بگذارید هر اتفاقی که می خواهد بی افتد، بی افتد.
بعداً بررسی اش کنید. با آرامش و راحتی بررسی اش کنید، طوری که فایده ای داشته باشد!
با تدبیر فردا همراه باشید 🙂
منبع مورد استفاده:
آموزش موفقیت
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.